بـبـخــش اگـه مـیـخـوام دنــیـا نـباشـــه ، اگــه اونـیکـه دنــیـامــه نـبـاشــــه . . . slm ino bedon delam barat kheyli tang shode....1 can mahi mishe sakene tabriz shodim vali delam hamash bahoneto mikone tanha gonahe man ine ke doset daram oun rozam ke didamet kheyi naz shode bodi be khoda gasam nemitonam faramoshet konam midonam azam motanaferi...kash behem kami mahal midadi in rozha fagat az khoda mikham bemiram nemidoni chi mikesham az hamon roze aval ke didamet asheget shodam alan 4sal mishe ....be jonet gasam ke baram azizi v nafasam hasti nemitonam be kasi joz to fekr konam be khateret hata geyde behtarin dosthamo zadam nemitonam faramoshet konam lotf kon goshito roshan kon mikham darde delamo behet begam lagal ba goftane harfe delam..arom besham ino bedon eshge aval v akharami be joz to nemitonam ba kasi dg zendegi konam doset daram to in chan modat ham madareto ham aziyat kardam az tarafe mn ozr khahi kon/ kheyli adame mantegi has to in moddat age kasi dg bod/har chi az dahanesh miyomad behem migoft slm bereson movazebe khodet bash barat arezoye moffagiyat mikonam shab khosh بيشتر از آنچه كه تصور ميكني دوستت دارم و عشق مثل کشیدن دو سر یک کش میمونه یه آدمایی هستن که همیشه با حوصله جواب اس ام اساتو میدن... بی تـــــــــو بـودن کـــار مـن نیســــت مهربــانم . .! وقتی قلب عریان کسی را ندیدی بدن عریان خودت را نشان نده..... هیچ وقت چشمانت را برای کسی که معنی نگاهت را نمی فهمد گریان مکن..... قلبت را خالی نگاه دار اگر هم روزی خواستی کسی را در قلبت جای دهی..... سعی کن که فقط یک نفر باشد و به او بگو که:.... تو را بیشتر از خودم و کمتر از خدا دوست دارم زیرا که به خدا اعتقاد دارم و به تو نیاز ... به چشمهای خود بیاموزید که نگاه به کسی نیندازند اگر نگاه انداختند عاشق نشوند اگر عاشق شدند وابسته نشوند اگر وابسته شدند مجنون نشوند و اگر نیز مجنون شدند با عقل و منطق زندگی کنند اینک که پا به این راه دشوار گذاشته اید ، با صداقت عشق را ابراز کنید تنها عاشق یک دل باشید ، تنها به یک نفر دل ببندید و با یکرنگی و یکدلی زندگی کنید. به عشق خود وفادارباشید،تا پایان راه با عشق باشید و از ته دل عشق را دوست داشته باشید از تمام وجود عاشق. ino bedon hamishe to galbami hichvagt faramoshet nemikonam doset daram اکنون... خوابیدن میان آغوشت... دلم یک عاشقانه آرام می خواهد... همیشه باید کسی باشد...که شبها بر بالینت بیاید...و اشکهایت را با احساس پاک کند... کنار خستگی شبانه ام...دقیقه ها را کنار میزنم...و به ماه می نگرم... می دانم که خوب میدانی... زمان چه شتابان می گذرد بی تو... از دور می آمدی... چشمهایم شروع به باریدن کرد... میگویی... نسیم بر شمیم تو خوش آمده...
بيشتر از آنچه باور داري عاشق توهستم
بيشتر از هر عشقي بر تو عاشقم و بيشتر از هر ديوانه اي مجنون تو هستم
عزيزم من محتاج تو هستم و بدون تو زندگي برايم مفهومي
جز تاريكي و سياهي ندارد!
که 2 نفر دارن میکشن,
اگه یکی ولش کنه دردش واسه کسی میمونه
که هنوز اونو سفت نگاه داشته ......!
هر وقت ازشون بپرسی چطوری؟میگن خوبم..
وقتی میبینن یه گنجشک داره روی زمین دنبال غذا میگرده،راهشونو کج میکنن و از طرف دیگه میرن که اون نپره...
همینایی که تو سرما اگه یخ هم بزنن ولی دستتونو ول نمیکنن و دست خودشونو بذار توی جیبشون...
آدمایی که از بغل کردن بیشتر به آرامش میرسن تا سکس...
اونایی که موقع حرفیدن پشت تلفن یهو ساکت میشن...
همینایی که میخندن...
اینایی که تو چله زمستون پیشنهاد بستنی خوردن میدن...
همونایی که حاضرن برات هر کاری کنن...
اینا یه فرشتن...
تورو خدا اگه باهاشون میرید تو رابطه:
اذیتشون نکنین...
تنهاشون نزارین...
بخدا داغون میشن...
با خــــود عـهـــد بسـتـم . . .
بار دیــگــــر کــه تـــــو را دیــدم . . .
بگـــویم از تـــــو دلگــــیـر و متــنفــرم ؛ ولـــــی . .
باز تــــــو را دیـــدم و گــــــفتـم :
بـــی تــــــــــو میــمیـــــرم . . .!
کجایی...چه میکنی...هنوز مرا یادت هست؟
من که ...
هنوز تو را هر شب زنده می کنم...
و دوباره سپیده میمیری در نگاهم
و برخواستن در میان چشمانت...
دیدن لبخند ت...
و نوارش گیسوانت...
سرت را میان آغوشم پنهان کردن...
و دزدکی گریستن...و از شب گله کردن...
و از رویاهای غریبی گفتن...
و رفتن و رفتن...
بنشینی...رو در رویم...چشم در چشم...نفس در نفس...
تو گله کنی...و من اشک بریزم...
تو از غم بی کسی بنالی ...و من از غم دوری تو...
وقتی کسی نیست...که لرزیدن چانه ات را بفهمد...که بغض دارد در گلویت بیتابی می کند...
بگذار آسمان بتالد ...ابرها بگریند و ماه بخواب رود...و من اینجا آرام آرام جان بکنم...
اما چشمانم...هی بهانه تو را می گیرند...
اما از ابرهای سرگردان خبری نیست...تا اشکهایم را به استقبال آمدنت بفرستم...
مانده ام...تنهای تنها...فقط هی بهانه تو را می گیرم...از آسمان...
و خیالت راحت است...در خاطر کسی ماندگاری ...که نبودنت راهم با تمام دنیامعامله نمیکند ...
خیالت راحت زندگی...خیالت راحت عشقم...
خیالت رویا به رویا...در خواب شبانه ام ...مثل نسیم جلا میدهد روانم را...
و می پیچد در فضای دلم ...عطرو بوی تو...
بگو کجا بجویمت ...ای بی نشان ...که راه را گم کرده ام...
بدون توجه به غمهای بزرگی... که در سینه جا خوش کرده اند...
و خاطره های کوچکی ...که حداقل می توانند... تحمل بی تو بودن را آسان کنند...
اما مگر می شود...گاهی چشمهایت...و گاه لبانت...و گوشه ای نفسی از تو جا مانده است...
و من بیقرار ...فریاد میزنم...afsun...afsun...afsun...
و تو در جواب ...فقط بغض میکنی در نگاهم...
آرام و مست نزدیک شدی...مرا در آغوش گرفتی...
و سر به شانه هایم گذاشتی...و اشک عشق را سرازیر کردی...
و چه حال و هوایی بود...میان جنگل عشق...
و چه رویایی خیسی بود ...در نگاه بی روحم
میگویی ...خاطره ها را تکاندی بر امواج دریا...
میگویی... فراموشم کردی...
حتی نامم را...باشد...شایدروزی ...گذرت به جنگل چشمانم بخورد